بخشی از متن پاورپوینت حضرت امام :
امام خمینی
سید روح الله مصطفوی, مشهور به سید روح الله موسوی خمینی, آیتالله خمینی و (امام خمینی), اولین رهبر و اولین ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی ایران بود. او از مراجع تقلید شیعه بود که انقلاب 1357 ایران را رهبری کرد و در پی به نتیجه رسیدن آن, پس از اعلام نتیجه انتخابات تعیین نظام انقلاب, نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان گذارد و تا پایان عمرش رهبر ایران ماند. از او بیش از چهل کتاب در زمینههای اخلاق, فقه, عرفان, فلسفه, حدیث, شعر و تفسیر به جای مانده که بیشتر آنها را پیش از انقلاب ایران نگاشته است.
فهرست مندرجات
1 - معرفی اجمالی2 - زندگینامه
3 - پدر امام خمینی
3.1 - ویژگیهای پدر
3.2 - شهادت پدر
3.3 - مجازات قاتل
4 - تحصیلات
5 - هجرت به قم
6 - مبارزه و قیام
7 - قیام 15 خرداد
8 - تبعید امام خمینی از ترکیه به عراق
9 - امام خمینی و استمرار مبارزه
10 - اوجگیری انقلاب اسلامی در سال 1356
11 - هجرت امام خمینی از عراق به پاریس
12 - بازگشت امام خمینی به ایران
13 - رحلت امام خمینی
14 - استادان
15 - شاگردان
16 - تألیفات
17 - خاطراتی از امام
17.1 - شوخی و مزاح با خانواده
17.2 - سفر به سوریه
17.3 - تبسم همیشگی
18 - پانویس
19 - منبع
معرفی اجمالی
این شخصیت بی نظیر عالم اسلام در خمین به عرصه این جهان گام نهاد. ایشان تا نوزده سالگی در زادگاه خود, خمین, به درس ابتدایی و تحصیل مقدّمات عربی پرداخت و در سال 1339 ق برای ادامه تحصیل به شهر اراک هجرت کرد. بعد از انتقال حوزه علمیه به شهر قم, امام نیز روانه این شهر می شود.
امام در فقه از آیت الله حائری تا سال 1355 ق بهره مند بود و برای آموختن هئیت, نجوم و فلسفه مشا در دروس مرحوم آیت الله رفیعی قزوینی حاضر میشد. وی در عرفان و بالأخص عرفان آمیخته با فلسفه صدرالمتألهین از مرحوم شاه آبادی استفاده کرد. امام خمینی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس خارج فقه, اصول, فلسفه, عرفان و اخلاق پرداخت. وی در سال 1342 ش در مخالفت با دخالت آمریکا و اسراییل در امور کشور دستگیر شده و به دستور شاه به کشور ترکیه و سپس به عراق تبعید شد. امام در تبعید, رهبری انقلاب اسلامی را به عهده داشت و در سال 1357 ش انقلاب شکوهمند اسلامی به پیروزی رسید. امام یازده سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی, در خرداد 1368 ش وفات یافت.
زندگینامه
در روز بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با 30 شهریور 1281 هجری شمسی (24 سپتامپر 1902 میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانوادهای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر سلاماللهعلیها, روح الله الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد. مولود این روز, هدیهای به جهانیان بود؛ شخصی که قافل بشری را به سوی نور خواهد برد. پدرش, نام (روح الله) را برایش برگزید. مادر محترمهاش, (هاجر احمدی) بود.
[1] حائری, علی و همکاران, روزشمار قمری, ص170, اول, مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما, 1381 ش.
او وارث سجایای آبا و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم وکسب معارف الهی کوشیده اند. پدر بزرگوار امام خمینی مرحوم آیه الله سیدمصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیه الله العظمی میرزای شیرازی (رض) که پس از آنکه سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود بهایران بازگشت و در خمین ملجاَ مردم و هادی آنان درامور دینی بود. در حالیکه بیش از 5 ماه از ولادت روح الله نمیگذشت, طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگوئیهایشان به مقاومت بر خاسته بود, با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهی قصاص به تهران (دار الحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدین ترتبیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مومنه اش (بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیه الله خوانساری (صاحب زبده التصانیف) بوده است و همچنین نزد عمه مکرمه اش (صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حق جو بود سپری کرد اما در سن 15 سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.
پدر امام خمینی
ویژگیهای پدر
پدرش, یک روحانی شجاع و مشهور در خمین و روستاهای اطرافش بود. او نزد مردم, عالمی محترم و مقبول بود و نفوذ کلمه داشت. در روزگار ایشان, خانها بر مردم حکومت میکردند؛ یعنی در هر منطقه, یک یا چند خان بودند که مالک آن منطقه به حساب میآمدند و همه کارها تحت فرمان آنها انجام میشد. پدر "روح الله", همواره در برابر ظلمها و ستمهای خانها میایستاد. قلدرها و گردنکلفتها همیشه مراقب کارهای خود بودند, تا مبادا "سید مصطفی" را در برابر خود ببینند. "سید مصطفی" نهتنها از حق خود, بلکه از حقوق سایر انسانهای ضعیف دفاع میکرد.
ایشان, با زبان, قلم و گلوله در برابر اشرار و بدکاران میایستاد و از آنان نمیهراسید. شاید از این نظر, "سید روح الله" بیشتر از سایر برادران و خواهرهایش, خصوصیات پدر را به ارث برده بود.
[2] فردی, امیرحسین, امام خمینی, ص11 13, چهارم, تهران, وزارت آموزشی و پرورشی, 1380 ش.
شهادت پدر
ایستادگی "سید مصطفی" در برابر خانهای کوچک و بزرگ خمین, عرصه را بر آنان تنگ کرده بود. چند ماه از تولد "روح الله" نگذشته بود که صدای شلیک گلولهای در کوره راه کوهستانهای میان خمین و اراک پیچید و به دنبال آن, مردی سرفراز, بر خاک افتاد. مزدوران خانها, بیخبر و ناجوانمردانه, وی را هدف قرار دادند و او را به شهادت رساندند.
وقتی خبر شهادت آن سید مبارز را همه شنیدند, "روح الله" بیش از 5 ماه نداشت.
[3] فردی, امیرحسین, امام خمینی, ص7, چهارم, تهران, وزارت آموزشی و پرورشی, 1380 ش.
خبر شهادت پدر امام, در شهرهای اطراف پیچید و همه مظلومان و بیپناهان را ناراحت کرد. علمای شهرها, بیکار ننشستند و از حاکم اراک خواستند تا هر چه زودتر, قاتل یا قاتلان او را دستگیر کند. حاکم اراک نیز, حکم بازداشت قاتل یا قاتلان را صادر کرد و بلافاصله مأمورانی را برای دستگیری او به منطقه فرستاد. مأموران حاکم, پس از مدتی تعقیب و گریز, قاتل را در قلعهای قدیمی به دام انداختند. او تسلیم نمیشد؛ ولی بعد از چند ساعت تیراندازی, سرانجام, مأموران او را دستگیر کردند و به تهران فرستادند.[4] فردی, امیرحسین, امام خمینی, ص13, چهارم, تهران, وزارت آموزشی و پرورشی, 1380 ش.
مجازات قاتل
علما و برخی افراد دیگر که "سید مصطفی" را میشناختند, خواستار مجازات قاتل شدند و در این راه, تمام تلاش خود را به کار بستند؛ چند نفر از خانواد شهید هم به تهران آمده بودند تا مجازات قاتل را از قاضی بخواهند. در مقابل حامیان قاتل و اربابان میکوشیدند تا او به اعدام محکوم نشود. سرانجام, تلاشهای بسیار هواداران و خانواد آن شهید, ثمر داد و حکم قاتل صادر شد. او را در مقابل مجلس شورای ملی در میدان بهارستان بر دار آویختند.
[5] فردی, امیرحسین, امام خمینی, ص14, چهارم, تهران, وزارت آموزشی و پرورشی, 1380 ش.
"سید روح الله" بزرگ و بزرگتر شد, بدون خاطرهای از پدر, تنها چیزی که وجود او را گرم میکرد, آواز بزرگیها و شجاعتهای پدرش از زبان اطرافیان بود. او تعریفهای دیگران را میشنید و سیمای مهربان, صدای گرم و نگاه نوازشگر پدر را در ذهن خویش مجسم میکرد.
تحصیلات
او آرامآرام بزرگ شد و به سن تحصیل رسید. طبق رسم آن زمان, وی را به مکتبخانه فرستادند. او در 7 سالگی توانست قرآن خواندن را یاد بگیرد. سپس به یادگیری ادبیات عرب پرداخت. در کنار ادبیات عرب, خوشنویسی را هم میآموخت. برادر بزرگش یعنی "آیت الله مرتضی پسندیده", معلم خوشنویسی او بود. او تا 19 سالگی در خمین تحصیل کرد؛ اما برای ادام تحصیل به اراک رفت. او طلبهای بسیار باسواد, پرتلاش و مرتب بود و با عشق و علاقه تحصیل میکرد. افزون بر اینها, اخلاق نیکویش, همه را مجذوب و علاقهمند او کرده بود.
"سید روح الله" در اراک با استادی بزرگ به نام "آیت الله شیخ عبدالکریم حائری" آشنا شد. آن استاد بزرگوار مدتی بعد و به دعوت علمای قم, به آن دیار رفت و در آنجا یکی از بزرگترین حوزههای علمیه جهان اسلام را تأسیس کرد.
[6] گرجی, ابوالقاسم, تاریخ فقه و فقها, ص289, دوم, تهران, سمت, 1377 ش.
[7] فردی, امیرحسین, امام خمینی, ص16, چهارم, تهران, وزارت آموزشی و پرورشی, 1380 ش.
در نتیجه پاورپوینت حضرت امام هم, همراه عدهای از طلاب و روحانیون جوان به قم هجرت کردند تا هم در کنار بارگاه "حضرت معصومه" (سلاماللهعلیها) باشند و هم از وجود استاد خویش بهره بگیرند.[8] حائری, علی و همکاران, روزشمار شمسی, ص216, مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما, اول, 1382 ش.
به هر حال "آقا روح الله", خدمت استاد بزرگوارش رشد کرد و از خرمن دانش او خوشه چید. هوش سرشار, پشتکار, نظم و سایر سجایای اخلاقیاش سبب شده بود, تا محبوب همگان باشد و دیگران به وی احترام بگذارند؛ ولی هیچکس نمیدانست که دایر محبوبیت وی تا به چه اندازهای گسترده خواهد شد. هیچکس باور نمیکرد که او مدتی بعد, رهبری قیامی مردمی را به به دست خواهد گرفت, رژیم منحوس پهلوی را سرنگون خواهد کرد و انقلابی را بر مبنای اسلام بنیان خواهد نهاد.
هجرت به قم
اندکی پس از هجرت آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رحمه الله علیه (نوروز 1300 هجری شمسی, مطابق با رجب المرجب 1340 هجری قمری) امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزه قم طی کرد. که می توان از فرا گرفتن تتمه مباحث کتاب مطول (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح نزد مرحوم آیه الله سید محمد تقی خوانساری, و بیشتر نزد مرحوم آیه الله سید علی یثربی کاشانی و دروس فقه و اصول نزد زعیم حوزه قم آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی رضوان الله علیهم نام برد.
پس از رحلت آیه الله العظمی حایری یزدی تلاشامام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدین حوزه علمیه قم به نتیجه رسید و آیه الله العظمی (رض) به عنوان زعیم حوزه علمیه عازم قم گردید. در این زمان, امام خمینی به عنوان یکی از مدرسین و مجتهدین صاحب رای در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته میشد. پاورپوینت حضرت امام طی سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه, اصول, فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در فیضیه, مسجد اعظم, مسجد محمدیه, مدرسه حاج ملاصادق, مسجد سلماسی و... همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجد شیخ اعظم انصاری رحمهاللهعلیه معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف بود که برای نخستین بار. مبانی نظری حکومت اسلامی را در سلسله درسهای ولایت فقیه بازگو نمود.
مبارزه و قیام
روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینش اعتقادی و تربیت و محیط خانوادگی و شرایط سیاسی و اجتماعی طول دوران زندگی آن حضرت داشته است. مبارزات ایشان از آغاز نوجوانی آغاز و سیر تکاملی آن به موازات تکامل ابعاد روحی و علمیایشان از یکسو و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران و جوامع اسلامی از سوی دیگر در اشکال مختلف ادامه یافته است و در سال 41و1340 ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی فرصتی پدید آورد تاایشان در رهبریت قیام و روحانیت ایفای نقش کند و بدین ترتیب قیام سراسری روحانیت و ملتایران در 15 خرداد سال 1342 با دو ویژگی برجسته یعنی رهبری واحد امام خمینی و اسلامی بودن انگیزهها و شعارها و هدفهای قیام, سرآغازی شد بر فصل نوین مبارزات ملت ایران که بعدها تحت نام انقلاب اسلامی در جهان شناخته و معرفی گردید امام خمینی خاطره خویش از جنگ بین الملل اول را در حالیکه نوجوانی 12 ساله بوده چنین یاد می کند : من هر دو جنگ بین المللی را یادم هست... من کوچک بودم لکن مدرسه میرفتم و سربازهای شوروی را در همان مرکزی که ما داشتیم در خمین, من آنجا آنها را میدیدم و ما مورد تاخت و تاز واقع میشدیم در جنگ بین الملل اول. پاورپوینت حضرت امام در جایی دیگر با یاد آوری اسامی برخی از خوانین واشرار ستمگر که در پناه حکومت مرکزی به غارت اموال و نوامیس مردم میپرداختند میفرماید : من از بچگی در جنگ بودم... ما مورد زلقی ها بودیم, مورد هجوم رجبعلیها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حالی که تقریبا شاید اوایل بلوغم بود, بچه بودم, دوراین سنگرهایی که بسته بود ند در محل ما و اینها میخواستند هجوم کنند و غارت کنند, آنجا میرفتیم سنگرها را سرکشی میکردیم. کودتای رضا خان در سوم اسفند 1299 شمسی که بنابر گواهی اسناد و مدارک تاریخی و غیر قابل خدشه بوسیله انگلیسها حمایت و سازماندهی شده بود هر چند که به سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حدودی حکومت ملوک الطوایفی خوانین واشرار پارکنده را محدود ساخت اما درعوض آنچنان دیکتاتوری پدید آورد که در سایه آن هزار فامیل بر سرنوشت ملت مظلومایران حاکم شدند ودودمان پهلوی به تنهایی عهده دار نقش سابق خوانین و اشرار گردید.
در چنین شرایطی روحانیت ایران که پس از وقایع نهضت مشروطیت در تنگنای هجوم بی وقفه دولتهای وقت و عمال انگلیسی از یکسو و دشمنیهای غرب باختگان روشنفکر مآب از سوی دیگر قرار داشت برای دفاع از اسلام و حفظ موجودیت خویش به تکاپو افتاد. آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حایری به دعوت علمای وقت قم از اراک بهاین شهر هجرت کرد واندکی پس از آنامام خمینی که با بهره گیری از استعداد فوق العاده خویش دروس مقدماتی و سطوح حوزه علمیه را در خمین و ارا ک با سرعت طی کرده بود به قم هجرت کرد و عملا در تحکیم موقعیت حوزه نو تاسیس قم مشارکتی فعال داشت.
زمان چندانی نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلای برجسته این حوزه در عرفان و فلسفه و فقه و اصول شناخته شد.
پس از رحلت آیه الله العظمی حایری (10 بهمن 1315 ه-ش) حوزه علمیه قم را خطر انحلال تهدید میکرد. علمای متعهد به چاره جویی برخاستند. مدت هشت سال سرپرستی حوزه علمیه قم را آیات عظام سید محمد حجت, سید صدر الدین صدر و سید محمد تقی خوانساری -رضوان الله علیهم بر عهده گرفتند. دراین فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان, شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیه الله العظمی بروجردی شخصیت علمی برجستهای بود که می توانست جانشین مناسبی برای مرحوم حایری و حفظ کیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوی شاگردان آیه الله حایری و از جمله امام خمینی به سرعت تعقیب شد. شخص امام در دعوت از آیه الله بروجردی برای هجرت به قم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حوزه مجدانه تلاش کرد.
امام خمینی که با دقت شرایط سیاسی جامعه و وضعیت حوزهها را زیر نظر داشت و اطلاعات خویش را از طریق مطالعه مستمر کتب تاریخ معاصر و مجلات و روزنامههای وقت و رفت و آمد به تهران و درک محضر بزرگانی همچون آیه الله مدرس تکمیل میکرد دریافته بود که تنها نقطه امید به رهایی و نجات از شرایط ذلت باری که پس از شکست مشروطیت و بخصوص پس از روی کار آوردن رضا خان پدید آمده است, بیداری حوزههای علمیه و پیش از آن تضمین حیات حوزهها و ارتباط معنوی مردم با روحانیت می باشد.
امام خمینی در تعقیب هدفهای ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حوزه علمیه را با همکاری آیه الله مرتضی حایری تهیه کرد و به آیه الله بروجردی پیشنهاد داد. این طرح از سوی شاگردان امام و طلاب روشن ضمیر حوزه مورد استقبال و حمایت قرار گرفت.
اما رژیم در محاسباتش اشتباه کرده بود. لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که به موجب آن شرط مسلمان بودن, سوگند به قرآن کریم و مرد بودن انتخاب کنندگان و کاندیداها تغییر می یافت در 16 مهر 1341 به تصویب کابینه امیر اسد الله علم رسید. آزادی انتخابات زنان پوششی برای مخفی نگه داشتن هدفهای دیگر بود.
حذف و تغییر دو شرط نخست دقیقا به منظور قانونی کردن حضور عناصر بهایی در مصادر کشور انتخاب شده بود. چنانکه قبلا نیز اشاره شد پشتیبانی شاه از رژیم صهیونیستی در توسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایتهای آمریکا از شاه بود. نفوذ پیروان مسلک استعماری بهائیت در قوای سه گانه ایراناین شرط را تحقق می بخشید. امام خمینی به همراه علمای بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مزبور پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند.
نقش پاورپوینت حضرت امام در روشن ساختن اهداف واقعی رژیم شاه و گوشزد کردن رسالت خطیر علما و حوزههای علمیه دراین شرایط بسیار موثر وکارساز بود. تلگرافها و نامه های سرگشاده اعتراض آمیز علما به شاه و اسدالله علم موجی از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت. لحن تلگرافهای امام خمینی به شاه و نخست وزیر تند و هشدار دهنده بود. در یکی ازاین تلگرافها آمده بود :
اینجانب مجددا به شما نصیحت میکنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید واز عواقب وخیمه تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون اساسی بترسید وعمدا و بدون موجب مملکت را به خطر نیندازید و الا علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد.
بدین ترتیب ماجرای انجمنهایایالتی و ولایتی تجربهای پیروز و گرانقدر برای ملت ایران بویژه از آن جهت بود که طی آن ویژگیهای شخصیتی را شناختند که از هر جهت برای رهبری امت اسلام شایسته بود. باو جود شکست شاه در ماجرای انجمنها, فشار آمریکا برای انجام اصلاحات مورد نظر ادامه یافت. شاه در دیماه 1341 اصول ششگانه اصلاحات خویش را بر شمرد و خواستار رفراندوم شد. امام خمینی بار دیگر مراجع و علمای قم را به نشست و چاره جویی دوباره فراخواند.
با پیشنهاد امام خمینی عید باستانی نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم تحریم شد. در اعلامیه پاورپوینت حضرت امام از انقلاب سفید شاه به انقلاب سیاه تعبیر و همسویی شاه با اهداف آمریکا و اسرائیل افشا شده بود. از سوی دیگر, شاه در مورد آمادگی جامعهایران برای انجام اصلاحات آمریکا به مقامات واشنگتن اطمینان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفید نهاده بود. مخالفت علما برای وی بسیار گران میآمد.
امام خمینی در اجتماع مردم, بی پروا از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و هم پیمان با اسرائیل یاد می کرد و مردم را به قیام فرا می خواند. او در سخنرانی خود در روز دوازده فروردین 1342 شدیدا از سکوت علمای قم و نجف و دیگر بلاد اسلامی در مقابل جنایات تازه رژیم انتقاد کرد و فرمود : امروز سکوت همراهی با دستگاه جبار است حضرتامام روز بعد (13 فروردین 42) اعلامیه معروف خود را تحت عنوان شاه دوستی یعنی غارتگری منتشر ساخت.
راز تاثیر شگفت پیام امام و کلامامام در روان مخاطبینش که تا مرز جانبازی پیش می رفت را باید در همین اصالت اندیشه, صلابت رای و صداقت بی شائبه اش با مردم جستجو کرد.
سال 1342 با تحریم مراسم عید نوروز آغاز و با خون مظلومین فیضیه خونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمریکا اصرار می ورزید و امام خمینی بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالتهای آمریکا و خیانتهای شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین 1342 آیه الله العظمی حکیم از نجف طی تلگرافهایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد که همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد برای حفظ جان علما و کیان حوزهها مطرح شده بود.
پاورپوینت حضرت امام بدون اعتنا بهاین تهدیدها, پاسخ تلگراف آیه الله العظمیحکیم را ارسال نموده و در آن تاکید کرده بود که هجرت دسته جمعی علما و خالی کردن حوزه علمیه قم به مصلحت نیست.
امام خمینی در پیامی (به تایخ 12/ 2/ 1342) به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه بر همراهی علما و ملت ایران در رویارویی سران ممالک اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تاکید ورزید وپیمانهای شاه و اسرائیل را محکوم کرد.
قیام 15 خرداد
ماه محرم 1342 که مصادف با خرداد بود فرا رسید. امام خمینی ازاین فرصت نهایت استفاده را در تحریک مردم به قیام علیه رژیم مستبد شاه به عمل آورد.
امام خمینی در عصر عاشورای 13 خرداد سال 1342شمسی در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام 15 خرداد بود ایراد کرد.
در همین سخنرانی بود که امام خمینی با صدای بلند خطاب به شاه فرمود : آقا من به شما نصیحت می کنم, ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم دست بردار از این کارها, آقا اغفال میکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی, همه شکر کنند... اگر دیکته میدهند دستت و میگویند بخوان, در اطرافش فکر کن.... نصیحت مرا بشنو... ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می گوید از اسرائیل حرف نزنید... مگر شاه اسرائیلی است؟ شاه فرمان خاموش کردن قیام را صادر کرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی در شامگاه 14 خرداد دستگیر و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها کماندوی اعزامی از مرکز, منزل حضرت امام را محاصره کردند و ایشان را در حالیکه مشغول نماز شب بود دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آنروز به زندان قصر منتقل نمودند. صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران, مشهد, شیراز ودیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد.
نزدیکترین ندیم همیشگی شاه, تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از بکارگیری تجربیات و همکاری زبدهترین مامورین سیاسی وامنیتی آمریکا برای سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگی شاه و دربار وامرای ارتش وساواک دراین ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه شاه و ژنرالهایش دیوانه وار فرمان سرکوب صادر میکردند.
امام خمینی, پس از 19 روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد منتقل شد.
با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در روز 15 خرداد 42, قیام ظاهرا سرکوب شد. امام خمینی در حبس از پاسخ گفتن به سئوالات بازجویان, با شهامت و اعلاماینکه هیئت حاکمه درایران و قوه قضائیه آنرا غیر قانونی وفاقد صلاحیت می داند, اجتناب ورزید. در شامگاه 18 فروردین سال 1343 بدون اطلاع قبلی, امام خمینی آزاد و به قم منتقل می شود. به محض اطلاع مردم, شادمانی سراسر شهر را فرا می گیرد وجشنهای باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز بر پا می شود. اولین سالگرد قیا